|
چهار شنبه 25 / 2 / 1391برچسب:, :: 13:28 :: نويسنده : no name
خدايا..
امشب هم مثل تمام شبهاي ديگر دلم را به تو ميسپارم.. دستهايم را باز ميکنم و خود را در آغوش گرمت رها ميکنم.. امشب دل کوچکم شکست... خدايا اين دل پر از عشق بازيچه ي دست اين مردم سنگدل شد.. براستي چرا؟؟؟ چرا فقط وقتي دلمان ميگيرد به ياد اولين و زيباترين عشق عالم مي افتيم!!!؟ در حالي که ميدانيم تو باوفاترين عشقي.. در حالي که هر لحظه با تمام وجود حضورت را در دلهاي خود احساس ميکنم.. پس چرا؟؟ چرا دلهاي عاشق خودمان را به اين آدماي سرد زميني ميدهيم تا بيايند عادت دهند و آخردلمان را زير پا له کنند... چرا؟.... نظرات شما عزیزان:
|